سرگذشت یا آینده

در مورد خودمو تصمیماتمو همه چی دیگه

سرگذشت یا آینده

در مورد خودمو تصمیماتمو همه چی دیگه

چرا انقد غمگینم؟؟

چه دوره زمونه ی بدی شده،آخر زمون شده دیگه مگه غیر اینه؟؟

وقتی هیچی خوشحالت نمیکنه،وقتی بیخودی غمگینی ،وقتی همش دلت غم میخواد پس آخر زمون شده

خدایا چه مرگم شده من؟

دلم گرفته خیلی

خیلی دلم گرفته حس میکنم به هیچ کدوم از آرزوهام نرسیدم

همه چی از دستم در رفته

کار

شغل

زندگی

غمگینم اونقد که حتی حوصله ی نوشتنم ندارم

زن گرفتن کار سختیه

سلام

میرم سر اصل مطلب: انصافا زن گرفتنم کار سختیه،خیلی سخت

تا وقتی که وقتش نشده آدم نمیتونه درک کنه که چرا سخته اما وقتی وقتش شد با تمام وجود میفهمی که سخت ترین کار دنیاس

آدم از یه نفر خوشش میاد بدون اینکه بشناسدش اما هر چی میری جلوتر میبینی این اصلا شبیه اونی نیست که تو فکر میکردی

اصلا اونی نیست که تو میخواستی

یا بعضی وقتا آدم از یه قیافه هایی خیلی خوشش میاد اما دلت نمیخواد این قیافه ها بشن شریک زندگیت اینا فقط واسه دیدن خوبن نه واسه یه عمر زندگی

موندم چطوری نیمه ی گمشده مو پیدا کنم

تو این هیاهو و شلوغی چطور میشه که اشتباه نکنم؟

اگه کسی نظری داره یا میتونه کمکم کنه ممنون میشم.

دلم میخواد

سلام

این اولین یاداشتمه دلم میخواد بخونیدو نظرتونو بگید

یه مدته دلم میخواد یه دختر خوشکل و پودارو پاک پیدا بشه که یه جور دیونه وار منو بخواد 

یعنی خودش بیادو بگه و...

دله دیگه , یه مدته همچین دلش میخواد دست منم نیست هرچند قبلنا از این مدلا اصلا خوشم نمیومد