سرگذشت یا آینده

در مورد خودمو تصمیماتمو همه چی دیگه

سرگذشت یا آینده

در مورد خودمو تصمیماتمو همه چی دیگه

نمیتونم با خودم کنار بیام که هیچی نشده

چند وقته همش دارم فکر میکنم که ببخشمشون بگذرم از نامردیشون

بگذرم از ساده بودن خودم

اما هر وقت میبینمشون قلبم پر میشه از کینه از حسد

نمیدونم چرا انقد بهشون آلرژی پیدا کردم یه روزایی خیلی عزیز بودن برام خیلی دلم براشون تنگ میشد زود زود بهشون سر میزدم اما الان دلم میخواد واسه همیشه نبینمشون

خدایا خودت کمکم کن دلمو بزرگ کن

موفقم کن تو کارو زندگیم تا که خجالتی فقط براشون بمونه

حالم خوش نیست اصلا

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.